امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام وای که چقدر دلم این روزا گرفتههههه..خیلی دلم تنگ شده برای فکر آسوده و راحت..امااا نمیشهههه نه نمیشههههه..

دعـــــام کنین.. فعلا نیستممممم.. ایشالاا اگه لایق باشم بر میگردممم

در آخـــــــــــرم خدااااااااااایا شکرت..شکررررررررررر مهربونم
Khansariha (18)
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


حق نداری به هر کسی نگاه کنی

حق نداری به هرکسی لبخند بزنی

حق نداری خودتو واسه هر کسی لوس کنی

متوجهی ؟ حق نداری
(1393 ارديبهشت 17، 12:56)سمیه نوشته است: سلام
این روز ها دقت کردین اکثرمون یه جورایی دلمون گرفته سر خانوادمون داد میزنیم .سر درد داریم حالمون گرفته است دلمون میخواد سقوط ازادداشته باشیم .ما چیکار کردیم که به اینجارسیدیم .
گذشته ای تلخ وشیرین
گذشته ی تلخ شیرین دو جور میتونه باشه
وقتی یه نفر آسم داره و تحت درمانه...مثل یه آدم نرماله تقریبا (البته بعضی از انواعش) .. اما وقتی سرما میخوره تقریبا یه هفته انگار نه انگار این همه درمان..باز میشه همون آدم روز اول..
یه وقتاییم ما تو زندگیمون گیر میکنیم تو اشتباهات گذشته..اگه مثل درمان آسم باشه...چند روزه..و بعد دوباره امید میاد

سمیه جان وقتی یه هدف بزرگ داری و داری براش تلاش میکنی...حال زندگی خوبه
مشکل نبود اون هدفه...یا اینکه تلاش نکردن براشه..یا فقط رویا پردازیه..

گاهی هم بی دلیل حال دلمون بده 
اینجاس که یه شربت گلاب می چسبه 53258zu2qvp1d9v


(1393 ارديبهشت 17، 13:52)می توانم نوشته است: من ک این روزا همه ش دارم ب خودم گیر میدم سمیه
می تی گیر دادن بد نیست..
باعث میشه آدم ببینه کجاها دوشواری داره...کجاها درگیری داره..
اما نباید توش موند

وقتی ایراد میگیری باید بتونی راه حل براش پیدا کنی..
وگرنه هیچ رشدی توش نیست
و تهش فقط افسردگی میمونه

این روزا باب این کار..ایراد از همه چیز و نگاه کردن

برای تغییر؛ حرکت لازمه Muscular

(1393 ارديبهشت 17، 21:55)parastoo نوشته است:  و الان من دارم از خستگی میمیرم
و چقدر لذت بخشه این خستگی 128fs318181


(1393 ارديبهشت 17، 22:56)alOne but Happy نوشته است: سلام وای که چقدر دلم این روزا گرفتههههه..خیلی دلم تنگ شده برای فکر آسوده و راحت..امااا نمیشهههه نه نمیشههههه..
Khansariha (18)
دل دیگه..کاریش نمیشه کرد
تو این مواقع بودن کنار کسایی که دوستشون داری باش..کمی آرومت میکنن 1


(1393 ارديبهشت 17، 23:13)لئا نوشته است: حق نداری به هر کسی نگاه کنی

حق نداری به هرکسی لبخند بزنی

حق نداری خودتو واسه هر کسی لوس کنی

متوجهی ؟ حق نداری
من سر درنیارودم مخاطب این پست کیه؟! o-O


++: علیرضا...
همه چیز و با هم نمیشه عوض کرد
کم کم آهسته آهسته..از یه جا باید شروع کرد
نه از همه جا با هم..
اینجوری فقط اوضاع هی خراب تر و خراب تر میشه
خوشا باران و وصف بی مثالش
(1393 ارديبهشت 17، 7:30)Alireza 68 نوشته است: .....
....

غمی روی  غم   

(10 دیقه ، 2 مگابایت ) 

فَأَثَابَكُمْ غَمًَّا بِغَمٍّ

 لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ 

وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
به دلایلی دیگه نمی تونم کانون بیام...اما وقتی دو سال از لحظات خوش زندگیت را جایی بوده نمی تونی بی خداحافظی بری.
دوم کیمیا بانو می دونم از مم دلخور هستن باید ازشون پوزش می خواستم امیدوارم من را ببخشن. همیشه انقدر بی مسئولیت نبودم.
الان حافظه شعریم کار نمی کنه و نتونستم شعری مناسب بذارم یا چیزی بنویسم پس خلاصه اش می کنم.
خدا حافظ.

پ..ن خ.ا نکنید مشکلاتی به همراه داره البته نه اون مطالب پوچی که خیلی جا ها نوشتن مثل ضعیفی چشم) این را برای این نوشتم که قبلا تاکید داشتم در حالتی که افراطی نباشه ضرر جسمی نداره(
دوم مجددا از بانو کیمیا پوزش می طلبم می دونم من را نمی بخشن.
سوم برای مادرم دعا کنید:-( 

اگر کسی ازم دلخوره من را ببخشه.

برکت باشد.
ا
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
درد دل رو بيخيال..
:13:
اميدوارم خير باشه و داداش اهورا هرجا هست سالم و سربلند باشه..
يعني دو سال ديگه تو دانشگاه ببينمش منو ميشناسه؟! :دي :(

----
و تشكر بسيار از مجتبي خان..اصلا درد دلي كه دو سه روزه تو ذهنمه(يا دلمه!؟!1 ) رو جواب داد..
ايشالله كه سبب بشه هميشه پي خوندن قرآن تأمل همراهش باشه(واسه من به شخصه)..اون وقت شما سبب خير هستيد1 و البته بنده ي خدايي كه صاحب سخن هستن..

و هم چنين ممنونم از داداش هماي رحمت،البته اگر ديگه ببينه..جوابشو هم نوشتم اما دير رسيدم كه بزارم براش..:(
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
سلام Gigglesmile
اي بابا ! Gigglesmile22
چقدر غصه ناراحتي... Gigglesmile23
ول كنيد اين غصه هارو ... Gigglesmile128fs318181
همشون يك مدلنGigglesmile .. تهشم به يك چيز ختم ميشه ..Gigglesmile
اين چند روزه دنيارو سعي كنيد بخنديد Gigglesmile4
GigglesmileGigglesmileGigglesmileGigglesmile
[تصویر:  98886820611051912952.jpg]
 
4fvfcja
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه 22
خلاصه ديگه 22
چاخال و پاك باشيد 22
برادر مجتبی
ارادت داریم شدید53258zu2qvp1d9v
***

دکتر رحمت خان...کیمی میبخشه (من از طرغش وکیلم 128fs318181)
انشاا.. مادرت مشکلی براشون پیش نمی آد ..خدا نگهدار همه ی پدر و مادر باشه..آمین و بلند بگوووووووووووووووووو
***

امید فردا..چیزی که من خوندم اسمت و باید بزاریم امید پس فردا Gigglesmile
شونصد سال دیگه میخوای بری دانشگاه از الان دووشواری داری؟!؟!
بابا زندگی کن

***
هپی..
اینم فقط برای تو GigglesmileGigglesmile
خوشا باران و وصف بی مثالش
(1392 مهر 17، 12:18)armin100 نوشته است: سلام 303

گذری از ایام توفیق حضور کانونی نیست... 53258zu2qvp1d9v

این دل نوشته بماند... از دلی که اینجا جا می ماند... 53

خدا پشت و پناه کانونی ها... Khansariha (8)
دلم تنگه...
خیلی تنگ...

17 مهر ----- 18 اردیبهشت

7 ماه زمان زیادیه...
نه؟
اونم واسه کانون...
واسه جایی که خیلی دوسش داری...
جایی که احساس تعلق داری بهش...

قرار نبود این قدر طولانی شه...
اما شد... 53258zu2qvp1d9v

راستش همین حالاشم دوست نداشتم این جور بیام کانون....
دوست داشتم موقع دیگه‌ای برگردم کانون...
یه موقع که اوضاعم قدری به سامان‌ باشه...
با کمی حال بهتر...
و کمی دل خوش‌تر...

اما نسخه‌ای که خدا واست می‌پیچه، همیشه اون نسخه‌ای نیست که تو دوست داری...
خدا مطلحتت رو بهتر می‌دونه...
و ما هم راضی به رضای خدا...

چه بسیار نسخه‌های خدا که خوب بودن...
و فقط این ما بودیم که بد بودیم... 53258zu2qvp1d9v

دوستم دیروز اومده بود در خونمون...
بهم گفت: خوش به حالتون چه خونه باکلاسی دارید... چقدر بیرون خونتون قشنگه...
بهش گفتم: آره... ولی ای کاش داخل خونه هم به این قشنگی بود...
گفت: بی خیال بابا... خونه ای که این بیرونش باشه... دیگه داخلش معلومه چه جوریه... مگه میشه داخلش قشنگ نباشه؟
گفتم: چرا نمیشه؟ آرامش توی خونه رو با پول نمیشه خرید... 1

آرامش...
چیزی که سال هاست تو خونه ی ما نیست...
هر چقدرم میریم جلوتر تا که شاید یه روز پیداش کنیم...
اما ردپایی ازش پیدا نیست...

سال هاست که قراره هفته ی آینده ای که میاد، هفته ی شروع آرامش ما باشه...
اما امان از این سال ها که پدر و مادرم رو پیر کردن...
و ما همچنان اندر خم یک کوچه...

یه وقتا واقعاً می‌مونم...
الان اونی که باید به اون یکی روحیه بده...
منم که باید به اونا روحیه بدم یا اونا به من؟

نه اونا حال و احوالشون بهتر از منه...
و نه من از اون ها...

و جالب اینکه جلوی دوست و فامیل و آشنا ما مدام در حال نقش بازی کردن هستیم...
آدم هایی در نقش «خیلی خوب»...
در کلیه ی ابعاد... و  در کلیه ی جوانب...

همه فکر می‌کنن که ما چقدر خوشبختیم...
چقدر خوشحالیم...
و چقدر موفق!

آری...
حال همه ی ما خوب است...
اما تو باور نکن... 53258zu2qvp1d9v

حیف که کسی خبر نداره از اوضاع و احوال این خونه...
خونه ای که آدم هاش همه غیرنرمالن...
خونه ای که یه وعده غذای همراه با «آرامش» خیلی سخت پیدا میشه...
خونه ای که آدماش با فشار عصبی می خوابن و با فشار عصبی از خواب بیدار میشن...
خونه ای که آدم هاش فقط شاید در نقش «بازیگر» خوب عمل می‌کنن...

کاش می فهمیدن که چقدر سخته برای ما این نقش بازی کردن‌ها...
این «خود» نبودن ها...
این تکرارهای بیهوده‌...
و انتظارهایی که طاقتی براش نمونده...

کاش می فهمیدن آدم های این خونه چقدر بیمارن...

بعضی روزا نفسم بالا نمیاد...
اون قدر سردرد دارم که نمی‌فهمم روزها رو چه طور باید شب کنم و شب ها رو چه طور صبح...
تمام روز چشمم به ساعته تا که شب بشه و بخوابم... بلکه این درد آروم بگیره...
اما شب هم توفیقی حاصل نمیشه...
و این بار باید تمام شب رو لحظه شماری کنم تا که صبح شه و از این بیهودگی رنج‌آور شبانه خلاص بشم...
تکرار... تکرار... و باز هم تکرار...

کاش می فهمیدن که چقدر سخته اگه یه نفر کل زندگیش همین چرخه باشه... 
چرخه ای ملال آور و بی پایان... 

کلی دغدغه ی رشد داشته باشی...
کلی دغدغه ی پیشرفت...
اما ناتوان باشی برای تغییر اوضاع...

چقدر دوست دارم فیلم اینجا بدون من رو...
همون موقع که بُریدی...
همون موقع که دیگه نا نداری...
همون موقع که همه چیز از هم پاشیده...
یهو چشماتو ببندی و با باز کردنش ببینی همه چیز درست شده...
ببینی که تمام اون رنج ها فقط یک «فصل» بود...
یک فصل از زندگی... برای رسیدن به فصل تازه ای از زندگی...

آره...
سخت می گذره...
خیلی هم سخت...
اما مطمئنم که این اوضاع و احوال هم تنها یک فصل از زندگی منه...
و نه چیزی بیشتر...
باید صبوری کرد...
تا شقایق هست، زندگی باید کرد...

بگذریم...
حرف های تلخ رو دوست ندارم...
خدا رو شکر که قرار نیست توی کانون تلخ باشم...
فضای اطرافم اون قدری تلخ هست که نخوام این جا هم مثل اون جا باشه...

تلخ بودن رو هیچ وقت دوست نداشتم...
اینا چیزایی بود که رو دلم زیادی می کرد...
فقط باید می گفتم تا آروم شم...
همین...

نسخه های خدا همیشه خوبه...
ای کاش ما هم بتونیم کمی خوب باشم...
مثل خودش...
خوب بودن رو میشه از خدامون یاد گرفت...
نه؟ 1

دلم تنگه...
واسه کانون...
واسه تاپیک هاش...
واسه آدم های خوبش...
واسه همه چیز...
خیلی تنگ... 53
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام خدمت تمامی اسطوره های پاکی . من رو که فکر کنم یادتون بیاد[تصویر:  128fs318181.gif] نمیاد؟[تصویر:  b.gif](الان یادآوری میکنم!1744337bve7cd1t81)


آهان. مثل همیشه باید بگم. من دایموند هستم اونم دایموند111!!![تصویر:  e.gif](یادتون اومد؟:smiley-yell::smiley-yell:4fvfcja4fvfcja)


فرصتی پیش اومد که بهتون یه سر بزنم. البته شاید آخرین ملاقاتم با شما باشد شاید هم نه.[تصویر:  g.gif] خیلی دوستون دارم. همتون توی قلبم جا دارین.Khansariha (8)


من تمامی کارهایم را انجام دادم و تا چند روزه دیگه کشور عزیزمان را به مقصد آمریکا ترک میکنم.[تصویر:  k.gif](برام دعا کنین که صحیح و سالم برسم اونجا!)


داستان رفتنم رو دوستان گل میدونن.[تصویر:  g.gif]اومدم ازتون حلالیت بگیرم.[تصویر:  g.gif] اگر مدتی که اینجا بودم حسابی اذیتتون کردم ازتون عذرخواهی میکنم.[تصویر:  l.gif]


امیدوارم همیشه موفق و موید باشین. دلم براتون تنگ میشه.[تصویر:  128fs318181.gif]


 امیدوارم که مشغله کاری به من این اجازه رو بده که به شما فرشتگان بی نظیر سر بزنم[تصویر:  63.gif]
 خیلی دوستتون دارم. 


خیلی این کانون به من کمک کرد.[تصویر:  g.gif] حسابی ازتون ممنونم. امیدوارم میشه موفق و موید باشین. خیلی خیلی خیلی دوستون دارم.برام دعا کنین.


 از یک ماه دیگه به عنوان یکی از معاونان ارشد کمپانی اپل رسما شروع به کار میکنم امیدوارم بتونم بهترین ها رو به جهانیان 


ارائه دهم. و سعی کنم کارم رو به بهترین شکل ممکن انجام بدم تا بتونم سیستم طراحی و امنیت شرکت اپل رو به اوج برسونم.


حقیقتا در این چند ماه دنبال این بودم که داخل ایران شرکت بزنم اما انگار برا یه وام 10 الی 15 میلیاردی باید حتما پارتی زمینی داشته باشم[تصویر:  g.gif]


 که منم فقط پارتیم خدا بوده و هست به همین دلیل مجبور شدم که تصمیم به ترک ایران گرفتم.1276746pa51mbeg8j53258zu2qvp1d9v


 دوستای گلم برام دعا کنین (البته اگه دوس دارین)1276746pa51mbeg8j




یا علی5353535353535353
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
(1393 ارديبهشت 18، 21:55)armin100 نوشته است: آری...
حال همه ی ما خوب است...
اما تو باور نکن... 53258zu2qvp1d9v

انشاا.. خوب میشه.. و تو هم باور میکنی Khansariha (69)

(1393 ارديبهشت 19، 10:26)diamond111 نوشته است:  از یک ماه دیگه به عنوان یکی از معاونان ارشد کمپانی اپل رسما شروع به کار میکنم امیدوارم بتونم بهترین ها رو به جهانیان 
سلام دایموند خان
پس گوشی بچه های کانون تامینه؟؟؟؟4
یعنی من برم این سیب گاز زده ی پشت لپ تاپم و بکنم؟؟؟؟

انشاا.. به سلامت برین و از اونجا هم به ما سر بزنید

برایتان بهترین ها رو آرزو میکنم
در پناه خدا شاد و سربلند باشید 53
خوشا باران و وصف بی مثالش
نقل قول: سلام دایموند خان
پس گوشی بچه های کانون تامینه؟؟؟؟[تصویر:  4chsmu1.gif]
یعنی من برم این سیب گاز زده ی پشت لپ تاپم و بکنم؟؟؟؟

انشاا.. به سلامت برین و از اونجا هم به ما سر بزنید

برایتان بهترین ها رو آرزو میکنم
در پناه خدا شاد و سربلند باشید [تصویر:  8.gif]

سلام باران خانوم. گوشی چه قابلی داره. ان شا الله که بتوانیم لپ تاپ و گوشی که بماند، براتون شرکت اپل را به ایران بیاوریم(البته نمونه ی ایرانیش) 


من به شما عزیزان این مژده را می دهم که به زودی تحولی عظیم در این شرکت صورت میگیرد.
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
(1393 ارديبهشت 18، 21:55)armin100 نوشته است: آرامش...
چیزی که سال هاست تو خونه ی ما نیست...
هر چقدرم میریم جلوتر تا که شاید یه روز پیداش کنیم...
اما ردپایی ازش پیدا نیست...
سال هاست که قراره هفته ی آینده ای که میاد، هفته ی شروع آرامش ما باشه...
آقا گشتم نبود نگرد نیس
چنین چیزی که شما می خواین پیدا نمیشه
من تمام عمرم دنبالش بودم
آرامش رو در درون خود باید یافت نه از دنیا 
آرامش محصول تفکر کردن نیست ، آرامش هنر نیندیشیدن به انبوه مسائلی است که ارزش فکر کردن را ندارندKhansariha (8)
[تصویر:  05_blue.png]
(1393 ارديبهشت 19، 20:43)سیزده نوشته است: یک دیالوگ داره صابر ابر در این فیلم که شرح حال منه و باید با طلا نوشتش:
آدم بمیره بهتر از اینه که خل باشه ولی فکر کنه عاقله

به قول داداشم
زندگی خیلی آسون تر از چیزیه که ما فکر میکنیم!!!
خوشا باران و وصف بی مثالش
سلام
یه عمر دنبال ارامش گشتم وقتی پیداش کردم تواوج سختی بودم روزی صدبارمی گفتم :خدایا غلط کردم.
بعد شبها باآرامش تمام میخوابیدم .
منتظر بودم روز بعدساعت 6صبح بیاد برم طرح هجرت .
تا الان 5 سال .هرروز غلط می کنم....ولی دوباره شرکت میکنم

من عاشق دلخسته در این دیار جایی نیست، جز در کوی دلبر

دلبر خوب داند  مرا جز او نیست معشوقی....!?



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان