غریزه جنسی اعتدال ، افراط و یا تفریط ؟(بخش سوم)
به طور کلی، طرفداران این دیدگاه
(دیدگاه افراطی) سه استدلال عمده برای اثبات نظریه خود ارائه داده اند:
.
استدلال نخست:
ریشه همه بیماری های روحی و اجتماعی بشر در سرکوب غریزه جنسی و ایجاد محدودیت برای ارضای آن است. در مقابل، را وصول به سعادت و نجات از بیماری های روحی و روانی، ارضای آزادانه غریزه جنسی است؛ بنابراین، باید هر قید و شرطی را از سر راه ارضای غریزه جنسی برداشت.
در پاسخ به این استدلال می توان گفت: اولاً این ادعا که ریشه همه بیماری های روحی و روانی بشر، ایجاد محدودیت های جنسی است، ادعایی بی دلیل است؛ ثانیاً آزادی همه جانبه در ارضای غرایز جنسی نه تنها موجب دستیابی به سعادت و نجات از بیماری های روانی نخواهد شد، که آشفتگی های روحی و روانی شدیدتری را در پی خواهد داشت و رشد این گونه بیماری ها را می توان به وضوح در افراد و جوامعی که در ارضای غریزه جنسی محدودیتی ندارند یا محدودیت های کمتری دارند مشاهده کرد.
.
استدلال دوم:
تجربه نشان داده است که انسان نسبت به چیزی که منع شود، حریص تر می شود؛ بنابراین، ممانعت از ارضای این غریزه، نتیجه ای جز شعله ورتر شدن آتش آن نخواهد داشت. اگر می خواهیم بشر، برای همیشه از وسوسه ها و دغدغه های جنسی رهایی باید، باید او را در ارضای غریزه جنسی اش، کاملاً آزاد گذارده و هرگونه قید و بندی را از پیش روی او برداریم.
.
در پاسخ باید گفت: اولاً پذیرش این اصل که «هرگونه ممنوعیتی حرص آور است و نتیجه عکس می دهد» مستلزم آن است که بسیاری از قوانین و مقررات اجتماعی، از جمله مقررات راهنمایی و رانندگی، که محدودیت ها و محرومیت هایی را برای رفت و آمد وضع می کنند، برچیده شوند؛ زیرا حرص آورند و نتیجه عکس می دهند!
ثانیاً در همان جوامعی که آزادی جنسی وجود دارد، هر چند ممکن است از حیث نگاه به جنس مخالف، ارضا شده و تحت فشار روحی قرار نداشته باشند، اما آمار نشان می دهد که بیشتر جوانان، در همان جوامع، برای ارتباط جنسی، خود را تحت فشار می بینند. نباید از روحیه تنوع طلبی بشر غافل بود. مگر جز این است که در جوامع غربی آمار انحرافات و ناهنجاری های جنسی روز به روز افزایش می یابد.
به تعبیر شهید مطهری اینان میان اشباع غریزه و سرکوب نکردن آن از یک طرف، و آزادی جنسی و رها کردن بی قید و شرط آن از طرف دیگر، خلط کردند. حقیقت آن است که اگر کسی می خواهد غریزه جنسی خود را به درستی اشباع کند، راهی جز عفت و تقوا و پذیرش مقررات الهی ندارد. در سایه تقوای الهی است که می توان از هیجان های بیجا و احساس محرومیت هایی که از این هیجان های بی جا پدید می آید جلوگیری کرد. آنچه لازم است و هرگز نباید از آن غفلت ورزید این است که انسان باید همه غرایز و استعدادهای خدادادی خود را پرورش دهد و نباید هیچ کدام را نادیده گیرد. اما این را هم باید بداند که حد و مرز هر غریزه ای را نگه دارد و هرگز نباید به بهانه پرورش غریزه جنسی، سایر غرایز و قوا و استعدادهای خود را نادیده بگیرد. یکی از تفاوت های انسان با حیوان این است که در بسیاری ازا غرایز و امیال انسان، دو نوع میل ممکن است پدید آید: امیال صادق و امیال کاذب. حالات طبیعی غرایز و امیال را می توان اشباع کرد؛ اما حالات کاذب آنها را هرگز نمی توان ارضا نمود. اشتباه فروید و فرویدیسم این بود که برای جلوگیری از سرکوبی غریزه جنسی، آزادی بی حد و حصر جنسی را پیشنهاد دادند. غافل از اینکه بی نهایت خواهی نیز یکی از امیال و خواسته های فطری انسان است. انسان به گونه ای آفریده شده است که در همه زمینه ها مانند حیوانات ظرفیت محدود و پایان پذیری می داشت، هرگز نیازی به مقررات سیاسی و اقتصادی و جنسی پیدا نمی کرد. از نظر اخلاقی نیز احتیاجی به اخلاق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و جنسی نداشت. همان ظرفیت محدود طبیعی خود به خود همه مشکلات را حل می کرد. «اما همچمانکه از مقررات و اخلاق محدود کننده در روابط اجتماعی و امور اقتصادی و از عفت و تقوای سیاسی و اجتماعی گریزی نیست، از مقررات و اخلاق محدود کننده جنسی و از عفت و تقوای جنسی نیز گریزی نمی باشد.»
حضرت امام خمینی (ره) درباره نامحدودخواهی قوه شهویه و سیری ناپذیری آن می فرماید:
قوه شهویه در انسان طوری است که اگر زن های یک شهر، به فرض محال، به دست او بیاید، باز متوجه زن های شهر دیگر است؛ و اگر از یک مملکت نصیبش شد، متوجه مملکت دیگر است. و همیشه آنچه ندارد می خواهد. با اینکه اینها که گفته شد فرضی است محال و خیالی است خام، با وجود این تنور شهوت باز فروزان است و انسان به آرزوی خود نرسیده... هرکس منکر است مراجعه به حال خود کند و به حال اهل این عامل از قبیل سلاطین و متمولین و صاحبان قدرت و حشمت، آن وقت خود تصدیق ما را می کند.
.
استدلال سوم:
خالق انسان، غرایز مختلف را بی جهت در نهاد او قرار نداده است و این غرایز را برای ارضا و اشباع در اختیار انسان قرار داده است و نه برای سرکوبی؛ بنابراین ایجاد محدودیت در برابر ارضای غرایز، از جمله غریزه جنسی خلاف هدف آفرینش است.
.
در پاسخ این استدلال نیز باید گفت: اولاً پذیرش این استدلال به معنای هرج و مرج کامل اجتماعی و اخلاقی است. بر اساس این استدلال، اگر سربازی با شنیدن نخسین انفجار و با شلیک شدن نخستین گلوله از میدان نبرد فرار کند و در دادگاه نظامی علت فرار خود را تبعیت از دستور طبیعت و عمل به خواسته غریزه «صیانت از خود» بداند، نه تنها باید دفاعیه از مورد پذیرش هیئت منصفه قرار گیرد؛ بلکه به دلیل عمل به مقتضای غریزه صیانت از خود، باید مورد تشویق دیگران نیز قرار گیرد! و یا کسی که مثلاً در اثر ازدحام جمعیت عصبی می شود، هرگز نباید خشم خود را فرو خورد بلکه باید بلافاصله دستور روان شناسی جدید را به یاد بیاورد و بی گناه ترین عابر را برای اقناع غریزه تجاوزکار خود به باد کتک بگیرد و سایر تماشاچیان نیز هرگز نباید مانع او شوند بلکه به دلیل اینکه بر اساس دستور طبیعت احساسات خود را اقناع کرده است مورد تشویق نیز قرار گیرد.
ثانیاً این سخن که خداوند غرایز را بی جهت به ما نداده است و هرگز نباید هیچ یک از آنها را نادیده گرفت، سخن درستی است اما غرایز انسان منحصر به غریزه جنسی نیست بلکه انسان دارای غرایز و امیال بسیار متعدد و متنوعی است و افزون بر این ارضای همه قوا و آزادی مطلق دادن به همه آنها هرگز امکان ندارد. پس یا باید برخی از آنها را سرکوب کرده و به طور کلی نادیده گرفت که این خلاف حکمت و هدف آفرینش است و یا باید آنها را تعدیل کرده و با ایجاد قیود و شرایطی برای هر کدام، همه آنها را به گونه ای ارضا کرد که اگر بخواهیم رفتاری حکیمانه و مطابق با هدف آفرینش داشته باشیم، به نظر می رسد در برخورد با قوا هیچ راهی جز این نداریم.
منبع : کتاب ایین زندگی ، اخلاق کاربردی