1387 آذر 15، 16:41
ویرایش شده
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
ابی که بر اسود زمینش بخورد زود
دریا شود ان رود که پیوسته روان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل ادمیان است
دل بر گذر قافله لاله و گل داشت
این دشت که پاملا سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بخاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
از راه مرو سایه که ان گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود