من هر چی فکر کردم نتونستم راجع به این موضوع انشا بنویسم. اما عوضش یه بخشی تو تالار روان شناسی را ه انداختم که امیدوارم کمک کنه تا با همراهی خدا بتونیم زندگی رو پیش ببریم .
اما موضوع پیشنهادی:
"چرا انسانها فکر می کنند هنوز هم فرصتی باقیست"
این پیشنهاد لزوما به معنای نوشت انشا دراین مورد نیست و باید به تایید b52 برسد.
شما هم پیشنهادات خود را مطرح کنید.
خوب اعلام برنده و موضوع اين هفته :
برنده : مجتبي با اينكه يكبار مخالف بود و لي همين يك نظر رو نسبت به برنده داريم.
موضوع جديد.
"چرا انسانها فکر می کنند هنوز هم فرصتی باقیست"
نه حالا پشيمون شدم انسان ها فرصت طلب نيستند ، انسان ها فرصت ها را از دست ميدن ما انسان ها ذات انسانيت خودمونو ديگه داريم از دست ميديم.
مي دونيد هر انساني مي تونه به ذات خودش توي همه انسان مثل هم هست و اون هم تعالي به خداست مي تونه برسه و با تمام گناهاش مي تونه برگرده يك عالم دهر بشه. اما اينم مثل دي ان اي هيچ وقت از بين نميره ولي شايد با راديو اكتيو تغيير كنه.
من نميدونم اين حديث رو كجا شنيدم ولي توش اومده بود كه خدا هر گناهكاري رو با توبه مي بخشه و غير از كسي كه هفتاد تا پيامبر رو كشته.
مي بينيد ما هميشه فرصت داريم ولي پر رو بازي تا كي ، بي معرفتي تا كي. بيايد آدم بشيم. درسته كه خدا منتظر توبه و بازگشت ما باشه ؟ و ما هم اينجا به فكر گناه كردن.
اين همون اميد و ذاتمونه كه هميشه وجود داره تنها راه كم و راحتي كه بهش برسيم اينه كه به دلمون رجوع كنيم همين.
همه انسانها این طور نیستند. یه بخشی اش مربوط به "رفاه" است. هر چی آدمها در رفاه بیشتری باشن فرصت های بیشتری رو از دست میدن. هر چی بیشتر احساس کنن که دیگه این فرصت آخرشونه بیشتر ازش استفاده میکنن. یه بخشی اش بر میگرده به تفکر انسانها در مورد "مرگ".
وقت کسی تو خط فکریش این باشه که ممکنه یه دقیقه دیگه زنده نباشه از فرصت حال حاضرش بهترین استفاده رو می کنه.
در مورد گناه هر باری که یک گناه تکرار میشه یک فرصت توبه از دست میره. و این شیطان هست که آدم رو برای تکرار گناه وسوسه می کنه . چون این تفکر وجود داره که باشه حالا تا شب عید یا ماه رمضون یا ماه محرم یا .....
هر چی غفلت بیشتر باشه و فرصت ها از دست بره جبرانش سخت تر میشه. چون این ذهنیت در ضمیر ناخودآگاه انسان به وجود میاد که زیاد مهم نیست اگه این فرصت هم از دست بره
البته با مدیریت وقت یا بهتر بگم مدیریت زمان میشه سریع تر فرصت ها رو یافت و سریع تر وبهتر برای از دست ندادنشون تصمیم گرفت سعی می کنم در این مورد بیشتر بگم.
-----------------------------------------
انشا نوشتن ایده خوبیه. کمی ذهن رو باز می کنه. و باعث میشه نسبت به خیلی چیزها که بی تفاوتیم دوباره تفکر کنیم. سعی کنید در مورد هر موضوعی که اینجا مطرح میشه حتی شده یک خط بزور از خودتون جمله در کنین.
من فکر میکنم انسانها فکر میکنند هنوز فرصتی باقی است چون واقعا همیشه فرصت باقی است.در این دنیای ماده هر چیزی یک زمانی خواهد داشت اما در دنیای باقی زمان معنی و مفهوم نداره.ما در بچگی برای چیزهای پوچ ترسیدیم.مثلا اگر مشق نمی نوشتیم مادرمون بهمون میگفت معلمت تو رو فردا میکشه و ما از ترس مرگ فردا،شب را تا صبح بیدار می موندیم اما همین که بفهمیم چیزی برای ترسیدن وجود نداره بنابراین دیگر ازهیچ چیزی نمیترسیم و دیگه حرف کسی برای ما سندیت نداره حتی پدر و مادر.حالا همین پدر و مادرها مینالند که چرا بچه نوجوان ما دیگر به حرف ما گوش نمیدهد دلیلش واضح است چون تمام حرفهای شما واقعیت محض نیست.همین علت باعث میشه ما از هیچ چیزی نهراسیم حتی از روز قیامت
تنها بنايي که هر چه بيشتر بلرزد محکمتر مي شود، دل آدمي است.
سلام به دوستای عزیزم.
فکر می کنم که این قسمت خیلی جای خوبیه،ولی حیف که تعطیل شده انگار.بیایید بسازیمش!
اما در مورد اینکه ((چرا آدما فکر می کنن که هنوز فرصتی باقیست؟))
به نظر من دلایلش خیلی زیاده اما مهمترینش به خصوصیات روانی انسان بر می گرده.دوستایی که ترمودینامیک خوندن شاید راحتتر بتونن درکش کنن.منظورم اینه که انسان هم به عنوان جزئی از جهان دائما بی نظمیش بیشتر و بیشتر میشه مگر اینکه بخواد با برنامه ی همه جانبه ای(دین)،نه تنها مانع این کار بشه، بلکه به استقرار نظم و آبادانی زمین و کمک به بقیه ی انسان ها هم، کمک کنه.از طرفی انسان دنیایی از استعدادهای ناشناخته و عجیب و غریب دارد،آنقدر زیاد که اگر به فعلیت دربیان،لیاقت پیدا می کنه که خدا به خاطر خلقش به خودش تبریک بگه.انسان مختار هم هست و از محیط اطرافش تاثیر می پذیره.رها شدن در مسیر جریان رودخانه هیچ انرژی ای نمی خواد(و در جامعه ی ما هم که اکثریت،آگاهانه یا نا آگاهانه،مسیر خلاف فطرت رو طی می کنند)،بر خلاف مسیر مونا حرکت کردن سخته.
پس ما فرصت داریم(به اندازه ی طول عمر طبیعی یک انسان،که البته هیچ تضمینی برای آن نیست و چه در بدن خود انسان و چه در محیط اطرافش در هر لحظه هزاران و بلکه بیشتر خطر مرگبار اونو تهدید می کنن!)که مثلا از امتحان زندگی بیست بگیریم اما به جای اینکه خودمونو برای امتحان اماده کنیم،همش می گیریم می خوابیم یا بازیگوشی می کنیم(که تاثیر نفس خودمون و الگو گرفتن و وسوسه شدن از جانب اونا در قبول اینکه بیخیال بابا!هنوز فرصت هست و کلی وقت مونده واسه جبران! مهمترین عامل اند).تا شب امتحان می رسه و از طرفی هم معمولا آنقدر استعداد داریم که با یک شب خوندن نمره ی پاسی یا بهتر بگیریم،هیچوقت تنبیه نمی شیم که دیگه بسه، و اینکه سعی کنیم دیگه فرصتو از دست ندیم. و به این فرایند تو کل زندگیمون عادت می کنیم که ای بابا چرا اینقدر هول هولکی؟!!! تازه کلی وقت هم هست!!!
فکر کنم خیلی چراکنده شدم.
جمع بندی اینکه:
1- عدم تفکر در واقعیت قطعی و غیر قابل انکار مرگ و تصور اینکه از زندگی طبیعی برخوردارخواهیم بود،در حالیکه مرگ غیر قابل پیش بینی است و ممکن است که هر لحظه با مرگ طبیعی یا غیر طبیعی بمیریم.
2- وسوسه ی نفس خودمون و تاثیر منفی شرایط بیرون و دوروبرمون در القای این فکر که وقت زیادی برای جبران هست و این دفعه ی آخره ومواردی از این قبیل.
سلام دوستان عزیزم.
مدتی که باهاتون آشنا شدم و در خدمتتون بودم خیلی ازتون استفاده کردم. بهم کمک کردید.عوضش من براتون کاری نکردم. شایدهم دل بعضی هاتون رو شکستم و با حرفهای گنده تر از دهنم ناراحتتون کردم. الان از ته ته دلم پشیمونم و امیدوارم عذرمو بپذیرید و شمام از ته ته دل حلالم کنید. ازین به بعد دیگه نمی تونم بیام. دیگه هیچوقت نمیام. مواظب خودتون و همدیگه باشید.خواهر برادرای خوب همدیگه باشید. هدفتون یادتون نره. دعا می کنم که همه مون بتونیم انسانانه زندگی کنیم. شمام دعا کنید و عملا زندگیتون رو هم دراین جهت اداره کنید. به امید خدا.
فراموشتون نمی کنم و دوستتون دارم، تک تکتون رو. دعام کنید.
خدانگهدار همه و در پناه رحمت او
به برکت این آیات مبارک و این شبی که در آستانش هستیم کار رو شروع می کنیم اگه همت کنین میخوایم این تاپیک رو زندش کنیم تو این تاپیک قراره بنویسیم انشاء ، دلنوشته ، مقاله یا هر چیزی که اسمشو میذارین
مسابقه هم برگذار میشه هر هفته یک موضوع و یک مسابقه خودتون میتونید موضوع هفته های بعد رو پیشنهاد کنید
علاوه بر قوانین کلی کانون این تاپیک یه قانون دیگه هم داره :
نقل قول مطالب و نوشته های این تاپیک بدون اجازه ی نویسنده ممنوعه
موضوع این هفته هست :این دست ها
جایزشم ان شاالله یه کارت شارژه ، ولی اگه نوشته ها خیلی قشنگ باشن بیشتر از یکی هم میدیم
رفقا ، بنویسین با نوشتن هم خودتونو آروم کنین و هم به ما لذت خوندن رو بدین
اگه تازه کار هم هستین و تاحالا زیاد اهل نوشتن نبودین اشکال نداره ، بازم بنویسین. اگه انشایی خیلی صادقانه و خالصانه باشه هم بهش جایزه میدیم
ممنون از همتون ، ممنون از همتّتون
فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم (بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)
امین جان بیشتر از این
مطلب رو بست بده ، گسترش بده
بذار بشه یه نوشته ی کامل
البته نه یه کتاب ، ولی اونقدر طولانی بشه که کلامت به جان خواننده نفوذ کنه
یه توضیحی هم بدم
تو حوزه ی این موضوع آزادین هر چی میخواین بنویسین
یعنی لازم نیست حتما راجع به چیزی که بقیه نوشتن بنویسین ، فقط این عنوان رو در نظر بگیرین و راجه بهش هر چی میخواین بنویسین
فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم (بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)
لاکی لوک جان موضوع عوض شده پست منو تو صفحه ی دوم بخون
سلام داوود جان
آره فکر کنم بهتر باشه خودم شروع کنم
آخه اگه یه سطر یا یه عبارت میگفتم محدود تر میشد ، من خواستم یه چیز نامحدود تر باشه تا در مورد هر چیزی که به این موضوع ربط داره و دلت میخواد بتونی بنویسی
میگم آواتار خودتم بی ربط به موضوع نیستا میشه ازش کلی ایده گرفت
نمی دونم اگه به نظر بقیه هم باید محدود تر بشه موضوع دیگه ای میدم
فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم (بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)